کدخبر: 2884 | یکشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۱

خوش‌ذوقی یک کتابدار با طرح «کاغذ تو، کتاب نو» / از کاغذهایی که فکر می‌شوند تا اهتزاز صدها درخت

خوش‌ذوقی یک کتابدار با طرح «کاغذ تو، کتاب نو» / از کاغذهایی که فکر می‌شوند تا اهتزاز صدها درخت

 قلم و کاغذم هنوز خواب عصر جمعه می‌دیدند که بساط ایده‌ای ناب را خوراک خمیازه دفتر کردم و نوشتم، بند به بندش را نوشتم و از همین سطرها پل زدم به چهاردیواری کاغذ و کتاب و قفسه.

میان راهروهای خشت و گِل کتاب و کاغذهای جان گرفته، ضرب شدم یا نه! به توان رسیده و تقویم اهدای دورریزهای کاغذی را تورق کردم؛ همان جرقه‌ای که سوسوکنان به شعله رسید و شکوفا شد. همان طرحی که حاصل جمع کاغذ و مقوا و دفتر مشق، ضرب در همت خانم کتابدار، کاری شد کارستان؛ کتابی شد نوبرانه و قصه‌ای شد خواندنی.

از آن قصه‌هایی که پای دل در میان است و فرمول همیشگی، سر سوزن ذوقی و خرده‌‍‌ای هوش. قصه‌ای که مابین شلوغی‌های امروز و فردا و پسین فردا؛ باب همدلی و همراهی شد و گوش به گوش رسید و کوچه به کوچه پیچید.

انگار از کوچه هم گذر کرد و به آن سوی شهر و دیار و وطن رسید؛ زیبایی‌های کلام خانم کتابدار را می‌گویم که به سالخورده و کودک و نوجوان رسید و «کاغذ تو، کتاب نو» جان گرفت. همان طرح دلی اهدای کاغذهای دورریز که بوی ناب کتابِ تر و تازه را با خود پیشکش می‌آورد.

 و اما دفترم خواب از سرش پریده و با قهقهه آویخته از گوشه لبش سطر به سطر سودای خواندن دارد و خواندن؛ من هم بغل به بغل قفسه‌های چوبی کتاب‌های اهدایی، انگشت‌های خسته‌ام را کتاب به کتاب می‌کشم و با لمس باریکی‌ها یا ضخامت قطر یار مهربان خستگی در می‌کنم و کتاب سَر می‌کشم.

دسترنج یک همت همگانی 

توضیح زیر و بم طرح ابتکاری «کاغذ تو، کتاب نو» را به سمیه قربانی، کتابدار کتابخانه علامه مجلسی ملایر و مبدع این طرح می‌سپارم و سراپا گوش می‌شوم، او شروع می‌کند و من در دفتر به شوق آمده می‌نویسم: «گاهی مراجعان به کتابخانه می‌آمدند و کتاب مورد نیازشان در قفسه‌ها نبود و یا به امانت برده شده بود یا کتاب‌های دلخواه مشتریان پروپا قرص کتابخانه جزو کتاب‌های پر مخاطب شمرده می‌شد و فرسوده و از رده خارج بود.

گاهی هم، تک و توک پرواز کتاب جزو مقدرات یار مهربان می‌شد و مخاطبان با یک لیست پر و پیمان می‌آمدند و دست آخر با دو سه کتاب می‌رفتند، همه اینها در کنار هم باعث شد مصصم شوم و جرقه‌ای که عین روزنه ما بین خلل و فرج ذهنم سوسو می‌کرد را عملی کنم.

طرحی که از دل برآمد و با سرعتی تند از باد بر دل نشست و سامان گرفت، انگار که «جانا سخن از زبان ما می‌گویی» در تک تک کتابخوانان و کتاب‌دوستان به جریان در آمد و شد «کاغذ تو، کتاب نو».

جزییات طرح «کاغذ تو، کتاب نو»، در اهدای منابع خلاصه می‌شود آن هم به مدد دورریزهای کاغذی؛ به تعبیری کتاب‌دوستان کاغذ، کارتن و مقواهایی که داخل همه خانه‌ها به وفور پیدا می‌شود را به کتابخانه اهدا می‌کنند و از محل تحویل این دورریزهای کاغذی، منابع مورد نیاز اعضای کتابخانه تهیه می‌شود.

این طرح یک تیر و چند نشان است؛ اهدای منابع جدید به کتابخانه، جداسازی کاغذهای دورریز و آماده‌سازی برای بازیافت و در نهایت هم تأمین نظر خوانندگان و کتاب دوستان. خیلی زود هر آنچه به ذهنم رسیده بود را با مسئولان در میان گذاشتم و ابتدای کار در مقیاس‌های کوچک انجام شد تا نم‌نم یک عالمه استقبال‌کننده پیدا کرد.

این طرح یک سال و نیم یا کمی هم بیشتر به شکل مستمر و جدی در حال انجام است و کتاب‌های خریداری شده به واسطه دورریزهای کاغذی به صورت نمایشگاهی در بخشی از کتابخانه چیده می‌شود. به عبارتی دسترنج یک همت همگانی به نمایش گذاشته شده و علاقه هر دو طرف هم کتابدار و هم کتاب دوست دو چندان می‌شود.»
  51  درخت همچنان در اهتزاز 

خانم کتابدار، کتاب نام‌آشناترین واژه را پیوند می‌دهد به اهدای دانایی، همکاری‌های بی حد و حصر و آوازه این طرح دلی که تا آن سر ایران رفته یا از برافراشته ماندن درخت‌ها می‌گوید و من هم نقل می‌کنم: «آوازه این طرح با تبلیغات گرم و دهان به دهان به شهرها و استان‌های دیگر هم رسید تا جایی که از تهران یا شهرهای دیگر برای ما دورریز کاغذی، دفترهای مشق و جزوات دانشگاهی‌ دوره‌های قبل را می‌فرستند و در اهدای کتاب به کتابخانه مشارکت می‌کنند.

به قدری همکاری کتاب‌دوستان و کتابخوانان کم‌نظیر است که آقایان و خانم‌های مسن هم همکاری می‌کنند. به عنوان مثال، خانمی مسن هرازگاهی از تهران به ملایر سفر می‌کند و به دخترش سر می‌زند، در کنار سرکشی به خانواده همیشه دورریزهای کاغذی نوه‌هایش را برای ما می‌آورد.

تا به حال سه تُن کاغذ با این طرح، بازیافت و تا حدودی دغدغه تأمین منابع مورد نیاز کتابخانه رفع شده، اما در کنار اهدای کتاب و ترویج کتابخوانی از نظر زیست‌محیطی هم کاری است ارزشمند چون بازیافت هر تن کاغذ از قطع 17 درخت جلوگیری می‌کند. یعنی با اجرای طرح «کاغذ تو، کتاب نو» 51 درخت هنوز قامت خم نکرده و ایستاده‌اند.

230  نسخه کتاب به کتابخانه عمومی «علامه مجلسی» ملایر به ارزش 20 میلیون و 460 هزار تومان و در کتابخانه‌ دیگر، 150 نسخه کتاب به ارزش 7 میلیون تومان اهدا شده است.

توضیحات شفاهی این نکات، استقبال مراجعه کننده، همشهریان و حتی هموطنان را چندین برابر می‌کند و نکته جالب‌تر اینکه در تمام مدت اجرای طرح یک نفر مخالفت و یا اعتراض نکرده. اگر خلاصه بگویم، قصه اهدای دورریزهای کاغذی چنان جا افتاده که بعضا افرادی هم که جزو کتابخانه نیستند در این طرح مشارکت می‌کنند و بعد از اهدای منابع جدید به واسطه کاغذهای بلااستفاده عضو کتابخانه می‌شوند».
 برگ‌های کاغذی، اعضای جدید کتابخانه 

خانم قربانی نقطه قوت‌ها را برمی‌شمرد و من یادداشت‌برداری می‌کنم. او از شوق کتاب‌خوانان و کتاب‌دوستان در راستای ترویج فرهنگ بازیافت کاغذ حرف می‌زند و من ثبت می‌کنم: «گفتنی درباره این طرح زیاد است، به طور مثال با اهدای دورریزهای کاغذی منابع مورد نیاز اعضا تهیه می‌شود و بعد از گزارش‌گیری، این عناوین جزو پرتکرار‌های به امانت برده شده می‌شوند و گاهی هم این کتاب‌ها در فهرست رزروی‌ها قرار می‌گیرند.

نقطه قوت این اتفاق، آمار چشمگیر جذب اعضا و به امانت گرفتن کتاب‌هاست. علاوه بر این، ثبت منابع خریداری شده در لیست کتاب‌های اهدایی و فرهنگ‌سازی خانه به خانه است، ترویج فرهنگ اهدای کاغذهای باطله هم گامی هر چند کوچک در حوزه بازیافت کاغذ به شمار می‌رود.

وقتی یک کالای بی‌ارزش با همت همگانی به کالای ارزشمندی تبدیل شود، آن هم کتابی که دنبالش بودی و با ذائقه‌ات جور درمی‌آید جذابیت خاصی دارد، قشنگی‌ای که اعضای کتابخانه یا شهروندان به دنبال مشارکت صد درصدی این اتفاق هستند.

 بدون شک تلاش ما هم جذب منابع جدید، نیازسنجی شده و مورد تأیید با قیمت مناسب و تخفیف خورده است تا از اهدای کاغذهای بلااستفاده کتاب دوستان و کتابخوانان به نحو احسن بهره‌مند شویم.»

فصلی جدید با چاشنی لوگو، برای کاغذهایی که کتاب می شوند 

خانم کتابدار و ماندگاری طرح «کاغذ تو، کتاب نو» و دغدغه ستودنی او فصل جدیدی است که به هولوگرام و لوگو رسیده؛ فصلی که پای دیگر کتابخانه را به اهدای کتاب آن هم با روش و منشی نو باز کرده. خانم قربانی این قسمت کتاب اهدای دورریزهای کاغذی را با حوصله تورق می‌کند و من می‌نویسم: «ادامه قصه این طرح به طراحی لوگو و اضافه کردن این لوگو به کتاب‌ها می‌رسد؛ به این ترتیب کتاب‌هایی که با هزینه این طرح تهیه می‌شود لوگو و مُهری خواهند داشت تا مخاطب بداند این منابع به چه روشی اهدا شده است.

برچسب و لوگو در اشاعه اهدای کاغذهای دورریز و خرید کتاب تاثیر فراوانی دارد. به طور مثال، افرادی هستند که از طرح مطلع نبودند و همین برچسب‌ها باعث آشنایی آنها با «کاغذ تو، کتاب نو» شده به ویژه اینکه بستر خاصی برای تبلیغات نداشتیم جز تبلیغات گرم کلامی کتابدار و اعضا و لوگوی طرح.

البته حُسن دیگر الصاق لوگو به کتاب‌های اهدا شده، ماندگاری طرح است؛ هدفی که فکر و ذکرم شده بود و مورد بعد اینکه قرار است «کاغذ تو، کتاب نو» از سطح یک کتابخانه خارج و همزمان با جشنی در دیگر کتابخانه‌های ملایر هم ادامه‌دار باشد.»
 کاغذهایی که با کتاب خاطره می‌سازند 

هر نفس خانم کتابدار، کتاب است و من به تعبیر او کتاب را می‌نویسم، خاطرات یادگاری شده در حصار کتابخانه را، نقل دمتان‌گرم‌ها را سطر به سطر می‌نویسم تا شما بخوانید: «مو به موی این طرح خاطراتی است که در ذهن من و همکارانم ثبت و ضبط شده، مثل آقای سالخورده‌ای که کتاب‌های درسی دهه شصت بچه‌هایش را از انبار منزلش آورد و به کتابخانه تحویل داد تا قدمی در اهدای کتاب و ترویج کتابخوانی برداشته باشد؛ از این دست خاطرات جذاب تا دلتان بخواهد زیاد است؛ شاید هر روز با اهدای مقواها و کاغذهای باطله رقم می‌خورد.

ولی یکی از مواردی که به یادگار مانده، مربوط به مادری بود که به ما گفت با اجرای طرح «کاغذ تو، کتاب نو» دخترم حتی یک تکه کاغذ کوچک را هم دور نمی‌ریزد و تمام کاغذهای باطله را جمع می‌کند و تند تند به کتابخانه می‌آورد.

یکی دیگر از خاطرات این روزها، خرید کتاب تخصصی و دوجلدی رشته پزشکی و پیراپزشکی بود؛ این کتاب قبلا هم در کتابخانه موجود بود اما به واسطه کاغذهای دورریز، آخرین ویرایش آن را تهیه کردم و در قفسه گذاشتم. همین اتفاق باعث شد مراجعه‌کننده‌ای با دسترسی به این کتاب مسیر زندگی‌اش تغییر کند.

این دختر جوان می‌گفت «هر وقت این کتاب را ورق زدم و خواندم، توی دلم گفتم دمتون گرم. مرسی که این کتاب رو خریدین و مسیر زندگی من رو عوض کردین».

واکنش‌ها، همکاری‌ها، دعاهای خیر و جذب کتابخوانان خستگی را از تن ما بیرون می‌کند تا جایی که مصمم‌تر از قبل ادامه می‌دهیم، این کار جزو وظایف کتابدار نیست و فقط و فقط دلی انجام و با بازخوردهای مثبت انگیزه ما بیشتر می‌شود.»

همه چیز از یک بن شروع شد 

کلام آخر است و حرف‌های نگفتنی خانم قربانی، حرف‌هایی که انگار فقط در اهدای کتاب و دانایی خلاصه می‌شود را نقل قول می‌کنم: «ناگفته نماند پیشینه این طرح، یک بن 100 هزار تومانی کتاب هم بود؛ بنی که صرف خرید کتاب‌های مورد نیاز اعضا شد و استقبال بی‌اندازه آنها. راستش هزینه برای ترویج کتابخوانی هم عالمی دارد، کتابدار و کتابخوان هم توفیری ندارد. اهدای کتاب اهدای دانایی است.

کار من هم نه اینکه خیلی نوین باشد چون سالیان سال در حوزه بازیافت کار انجام شده اما در بستری مثل کتابخانه با این شیوه و به این گستردگی انجام نشده بود، حتی تجربه «کاغذ تو، کتاب نو» به صورت مکتوب در نخستین همایش بین‌المللی فعالیت‌های داوطلبانه کتابخانه‌ها، موزه‌ها و مراکز آرشیوی ایران پذیرفته و ارائه شد.»


نظرات بازدیدکنندگان

*
*
*
کد امنیتی